English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7471 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
formalism U رعایت ائین و اداب
sexual intercourse U امیزش جنسی
incrossbreed U تولید شده در اثر امیزش نژاد امیزش نژادی کردن
promiscuously U بطورهرج و مرج
left handed marriage U عروسی با پست تر از خود عروسی با غیر هم کفو
wedding day U روز عروسی جشن سالیانه عروسی
androgen U هورمونهای جنسی که باعث ایجاد صفات ثانویه جنسی درمرد
estrogen U هورمن جنسی زنانه که موجب بروز سفات جنسی ثانویه زنان میشود
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
pareseeism U ائین زرتشتی
convention U ائین قراردادی
zoroastrianism U ائین زردشتی
conventions U ائین قراردادی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
solemnly U موقرانه با ائین و تشریفات
technical manual U ائین نامه فنی
field manual U ائین نامه صحرایی
article of a building by law U ائین نامه ساختمان
law of procedure U قانون ائین دادرسی
law of criminal procedure U ائین دادرسی کیفری
law of civil procedure U ائین دادرسی مدنی
soldier's manual U ائین نامه راهنمای سربازان
isogamete U سلول جنسی که ازنظر شکل و کار از سلول جنسی جفت خود قابل تشخیص نیست
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
shinplaster U اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
gothicize U زمخت وبدون فرافت کردن
blank check U سندامضاء شده وبدون متن
dumb show U نمایش صامت وبدون حرف
tabula rasa U فکر ساده وبدون تصور اطفال
middlebrow U شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
canoe U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
inert mine U مین بی اثر وبدون خرج تلاش
syncopation U رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
canoes U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
associations U امیزش
intercommunion U امیزش
farrago U امیزش
haunts U امیزش
combination U امیزش
mixing U امیزش
intercourse U امیزش
amalgamation U امیزش
haunt U امیزش
association U امیزش
dabbler U دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
intercommunicate U امیزش کردن
insociable U غیرقابل امیزش
incommunicatively U بطور کم امیزش
immix U امیزش یافتن
immiscible U امیزش ناپذیر
incommunicative U بی معاشرت و بی امیزش
mixtures U ترکیب امیزش
intercommon U امیزش کردن
oxygenation U امیزش با اکسیژن
mixture U ترکیب امیزش
admix U امیزش کردن
mixing valve U دریچه امیزش
miscible U امیزش پذیر
conviviality U قابلیت امیزش
goose-stepping U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepped U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle U شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
goose-steps U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
conversing U مذاکره کردن امیزش
chiasma U امیزش ازمیان یا از پهنا
rub shoulders with others U با مردم امیزش کردن
converse U مذاکره کردن امیزش
to keep company U باهم امیزش کردن
immiscibly U بطور امیزش ناپذیر
conversed U مذاکره کردن امیزش
converses U مذاکره کردن امیزش
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
outcross U امیزش کردن دو جنس مختلف با هم
admix U مخلوط شدن امیزش کردن
speech synthesis U ترکیب کلام امیزش سخن
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
intuitionism U عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
oogamete U سلول جنسی ماده یاخته جنسی ماده
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
hash U گوشت وسبزههای پخته که باهم بیامیزند امیزش
nitrosulphuric U ساخته شده از امیزش تیزاب و جوهر گوگرد
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
wedlock U عروسی
matrimony U عروسی
hymen U عروسی
hymens U عروسی
marriages U عروسی
bridal U عروسی
espousal U عروسی
weddings U عروسی
wedding U عروسی
nuptials U عروسی
nuptial U عروسی
marriage U عروسی
spousal U عروسی
mismarriage U عروسی ناجور
marries U عروسی کردن
nuptials U نکاحی عروسی
marriage preparations U تدارکات عروسی
marriageable U درخور عروسی
marry U عروسی کردن
internuptial U وابسته به عروسی
wedding ring انگشتر عروسی
get marriage U عروسی کردن
wedding U جشن عروسی
hedge marriage U عروسی زیرجلی
weddings U جشن عروسی
matrimonial U وابسته به عروسی
nuptial U نکاحی عروسی
digamy U عروسی دوباره
handfast U پیمان عروسی
nuptial ceremonies U ایین عروسی
the advantages of marriage U فوائد عروسی
marriage U جشن عروسی
to change ones condition U عروسی کردن
bridal U جشن عروسی
to get married U عروسی کردن
wed U عروسی کردن با
proposal of marriage U پیشنهاد عروسی
to chang one's condition U عروسی کردن
marriages U جشن عروسی
the nuptial day U روز عروسی
respect U رعایت
formally U با رعایت
ovservation U رعایت
observancy U رعایت
observingly U با رعایت
considerations U رعایت
respects U رعایت
consideration U رعایت
observance U رعایت
genial bed U رختخواب یافراش عروسی
espouses U عروسی کردن نامزدکردن
espoused U عروسی کردن نامزدکردن
espouse U عروسی کردن نامزدکردن
anniversary U جشن سالیانه عروسی
spousal U زفاف وابسته به عروسی
promise of marriage U قول یا پیمان عروسی
trigmous U سه بار عروسی کرده
married U عروسی کرده متاهل
sham marriage U عروسی ساختگی یا دروغی
postnuptial U وابسته به بعد از عروسی
remarried U دوباره عروسی کردن
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
to pop the question U پیشنهاد عروسی کردن
hymens U خدای عروسی ونکاح
remarry U دوباره عروسی کردن
hymen U خدای عروسی ونکاح
antenuptial U مربوط به پیش از عروسی
espousing U عروسی کردن نامزدکردن
marriage lines U گواهی نامه عروسی
remarries U دوباره عروسی کردن
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
play by ear <idiom> U توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
observed U رعایت کردن
nonconformity U عدم رعایت
regards U رعایت توجه
regarded U رعایت توجه
to pass by any thing U رعایت نکردن
heed U ملاحظه رعایت
regard U رعایت توجه
ceremoniousness U رعایت تعارف
to go through U رعایت کردن
inobservance U عدم رعایت
observing U رعایت کردن
observe U رعایت کردن
observes U رعایت کردن
keep to U رعایت کردن
regard for others U رعایت دیگران
regardful U رعایت کننده
heeded U ملاحظه رعایت
heeding U ملاحظه رعایت
legality U رعایت قانون
heeds U ملاحظه رعایت
esteem U رعایت ارزش
observe silence U رعایت سکوت
non compliance U عدم رعایت
non observance of ..... U عدم رعایت .....
disrespect U عدم رعایت
wedding party U مجلس عروسی یا عقد کنان
love match U عروسی ای که پایه اش عشق باشد و بس
silver wedding U بیست وپنجمین سال عروسی
they were made one U یعنی باهم عروسی کردند
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
relative impediment U محظور شرعی برای عروسی
a wedding with all the trimmings [fixings] U یک عروسی با هر چیزی که باهاش می آید
deuterogamy U عروسی دوم باره تجدیدفراش
d. wedding U جشن شصتمین سال عروسی
consummated U انجام دادن عروسی کردن
consummates U انجام دادن عروسی کردن
diamond wedding U شصتمین یا هفتادوپنجمین سال عروسی
Recent search history Forum search
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
2کلمه با جمله چه فرقی دارد
1این جمله اسپانیایی هستش و معنی فارسیش رو میخوام . باگوگل ترنسلیت این معنیشه:متعلق به خانواده پروکوم است و در مفهوم انتخاب گنجانده شده است . اگه میشه معنی جمله اسپانیایی اگه هم نمیشه فقط معنی پروکوم ؟
0Nonwoven fabric
0شب عروسی
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com